به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس مناسب دیدم یادی کنم از عموی شهیدم. شهید محسن دوراندیش
شهیدی که خود را وقف اسلام و انقلاب کرده بود و عاقبت در روز هشتم آذر ماه سال 1360 به آرزوی دیرین خود دست
یافت. آخرین نامه این شهید بزرگوار که بیست روز قبل از شهادت بر روی تکه کاغذی نوشته و اخیرا بدستمان رسید
را جهت ملاحظه شما بزرگواران در وبلاگ قرار دادم. از همه شما عزیزان تقاضا دارم نظرات ارزنده خود را از من دریغ ننمائید.
یادش گرامی و راه او پر رهرو باد.
در ازدحام این همه کفتار و خوک و گرگ
من مومنم به حادثه جمعه بزرگ
راز جز با رازدان انباز نیست راز اندر گوش منکر راز نیست
امروز صبح یکی از دوستانم پیام کوتاهی برایم فرستاده بود به این مضمون «برای سلامتی امام زمان 10 صلوات بفرست و این پیام را برای 10 نفر دیگر بفرست ان شاء الله تا نیمه شعبان خبر خوبی در پیش داری»
خوب من 10 صلوات را فرستادم و بعد این پیام را برای 10 نفر از دوستان نیز فرستادم. اما دقایقی بعد یکی از دوستان که از او توقع هم نداشتم پیام زد که فلانی خرافاتی نباش.
به فکر افتادم که خرافات یعنی چه؟
کجای صلوات فرستادن خرافات است؟ و یا این که تا نیمه شعبان خبر خوبی در پیش است؟
کدام خبر بهتر از خود نیمه شعبان.
و مگر نه این که شیعه هر ساعت و هر دقیقه و هر ثانیه باید منتظر آمدن مولایش باشد.
بله ، قبول دارم پیش بینی کار درستی نیست، اما منتظر بودن چه؟ آن هم خرافات است؟
به نظر من ما یا منتظر واقعی نیستیم یا آمدن آقا را باور نداریم. ما اصلا مفهوم انتظار را نفهمیده ایم. ما اصلا نفهمیده ایم که آقا هست و دارد با ما زندگی می کند و همچون خورشید پشت ابر به شیعیانش فایده می رساند.
و شاید هم فرستادن 10 صلوات برای سلامتی کسی که هرچه ما داریم همه ار برکت وجود اوست برای بعضی ها خیلی سخت است؟
تا نگردی آشنا زین پرده رازی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
چند روز پیش در مورد نماز و سبک شمردن آن در کتاب فلاح السائل سید بن طاوس به حدیثی برخورد کردم که برایم بسیار تکان دهنده بود، حیف دیدم که برای شما دوستان بزرگوار آن را در وبلاگ قرار ندهم.
و اما این هم ترجمه حدیث:
«با حذف اسناد از سرور زنان ، فاطمه ، دختر سرور پیامبران - که درودهاى خداوند بر او و بر پدر بزرگوار و شوى گرامى و پسران اوصیاء او باد! - نقل مى کنم که وى از پدر بزرگوارش حضرت محمّد (ص ) پرسید اى پدر جان ! سزاى هر مرد و زنى که نماز را سبک بشمارد، چیست ؟ فرمود: اى فاطمه ، هر کس چه مرد باشد و چه زن ، نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار مى نماید: شش چیز در دار دنیا، و سه چیز هنگام مرگ ، و سه چیز در قبرش ، و سه چیز در قیامت هنگام بیرون آمدن از قبر.
امّا مصیبتهایى که در دار دنیا بدان مبتلا مى گردد:
نخست اینکه : خداوند، خیر و برکت را از عمر او برمى دارد.
دوّم اینکه : خداوند، خیر و برکت را از روزى اش برمى دارد.
سوّم اینکه : خداوند - عزّوجلّ - نشانه صالحان را از چهره او محو مى فرماید.
چهارم اینکه : در برابر اعمالى که انجام داده اجر و پاداش به او داده نمى شود.
پنجم اینکه : دعاى او به سوى آسمان بالا نمى رود و مستجاب نمى گردد.
ششم اینکه : هیچ بهره اى در دعاى بندگان شایسته خدا نداشته و مشمول دعاى آنان نخواهد بود.
و امّا مصائبى که هنگام مرگ به او مى رسد:
نخست اینکه : با حالت خوارى و زبونى جان مى دهد.
دوّم اینکه : گرسنه مى میرد.
سوّم اینکه : تشنه جان مى سپارد، به گونه اى که اگر آب تمام رودخانه هاى دنیا را به او بدهند، سیراب نگشته و تشنگى اش برطرف نخواهد شد.
و امّا مصیبتهایى که در قبرش بدان گرفتار مى گردد:
اوّل اینکه : خداوند فرشته اى را بر او مى گمارد تا او را در قبر نگران و پریشان نموده و از جایش برکَنَد.
دوّم اینکه : خداوند گور را بر او تنگ مى گرداند.
سوّم اینکه : قبرش تاریک مى شود.
و امّا مصائبى که در روز قیامت ، هنگام بیرون آمدن از قبر، بدان مبتلا مى شود:
نخست اینکه : خداوند فرشته اى را بر او مى گمارد تا در حالى که مردم به او مى نگرند، او را به رو بر زمین بِکَشَد.
دوّم اینکه : سخت از او حساب مى کشند.
سوّم اینکه : خداوند هرگز نظر [رحمت ] به او ننموده و [از بدیها] پاکیزه اش نمى گرداند، و براى او عذاب دردناکى خواهد بود.»
بر زمین کربلا بارید و رفت لاله در ویرانه ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد
سر ابراهیم و اسماعیل بود شرح آن اجمال را تفصیل بود
تیغ بهر عزت دین است و بس مقصد او حفظ آئین است و بس
خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ چون لا، از میان بیرون کشید از رگ ارباب باطل خون کشید
رمز قرآن از حسین آموختیم ز آتش او شعله ها افروختیم
ای صبا ای پیک دور افتادگان اشک ما را بر مزار او رسان
(اقبال لاهوری)
میلاد امام حسین (علیه السلام) بر شما مبارک باد.
ای دهنده عقلها فریاد رس تا نخواهی تو نخواهد هیچ کس
هم طلب از توست و هم آن نیکویی ما که ایم اول تویی آخر تویی
هم بگو تو هم تو بشنو هم تو باش ما همه لاشیم با چندین تلاش
مثنوی ، دفتر ششم ، ابیات 1438-1440
بگو: هرکس به فراخور خویش کار میکند و پروردگار
شما دانا تر است که چه کس رهیافته تر است.
(قرآن کریم، سورة اسراء /84)
امسال که به حق به نام نامی «پیامبراعظم» (صلی الله علیه و آله و سلم) نامور گردیده است برای همگان پیامها و الهامها دارد؛ از همین رو انتظار میرود که هرکس به فراخور خویش نیز کنش یا واکنشی داشته باشد.
«پیامبراعظم»، محمد (ص) که هم او «عبد الله » است و هم «رسول الله» است؛ برگزیده پروردگار جهان است و به گزیدة جهان و جهانیان.
و او پیام آور «رحمت» برای بشریت است؛ او پیامبری است که معجزهاش «کتاب» است و کتابش معجزه است، همین کتابی که با نام خداوندی آغاز میشود که خود «رحمان» و «رحیم» است.
«خواندان» نخستین فرمان اوست و در زمرة اولین آیاتی است که نازل میشود. البته خواندنی که سرآغاز و رویکرد آن به اسم « رب» باشد و آن « رب کریم» بل «رب اکرمی» که آفریدگار «انسان» است. همان پروردگاری که به یمن «قلم» انسان را از تاریکخانة نادانی به فضای باز و روشن دانایی رهنمون میشود.
اما افسوس که از همان سپیده دم بعثت و آغاز رسالت ناجنس مردمانی بد گوهر سر به سرکشی برداشتند، هم «پیام» و هم «پیامبری» او را دروغ شمردند و نه تنها از از روش و منش او که «هدایتگری» و «پرهیزگاری» و «رحمت» و«محبت» بود، روی گرداندند که بازدارندة دیگران نیز گردیدند؛ و در ستیزه جویی و لجاجت تا آنجا پای فشردند که بر لب و دندان مبارکش سنگ ستم زدند و در نامردمی کوتاهی نکردند اما او بر جای «نفرین»، دعا کرد و گفت: «خداوندا بر اینان ببخشای زیرا که نمیداندد.»
باری گذشت روزگار آموخت که:
سنگ بد گوهر اگر کاسة زرین بشکست قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
***
اگر بتوان، به بهانهای، رفتار ناروای اعراب جاهلی را توجیه کرد؛ آیا برای تمدن غرب، یا غرب متمدن در این روزگار هیچ عذر و بهانهای باقی میماند؟!
آن هم پس از آن که پی برد که «محمد پیامبری است که از نو باید شناخت» و متنبه شد و اعتراف کرد که «باید به پیشگاه محمد و قرآن عذر تقصیر آورد.»؟
راستی چرا پس از آن رهیافت و این تنبه و اعتراف باز هم برخی از مطبوعات غربی – که باید منادی و مدافع فرهنگ و ادب باشند. – بی فرهنگی میکنند و به ساحت قدسی پیامبر اعظم اسائة ادب روا میدارند؟!
آیا در پشت صحنة این کردارهای نابههنجار دستهای پلید با انگیزههای «شیطانی – صهیونیستی» در کار است که دگر باره خواهان افروختن آتش جنگهای صلیبیاند؟
راستی اگر چنین نیست پس انگیزة این جنگ افروزیها، خشونت طلبیها، تحقیرها و توهینها، بدگوهریها و بی فرهنگیها چه میتواند باشد؟
البته بر اهل خرد پیداست که اسلحة فرومایگان، سخن زشت است و سخن هرکس نمایندة طبع و طینت اوست یعنی:
کاسة چینی که صدا میکند خود صفت خویش ادا میکند
شگفتا! اسائة ادب به ساحت قدسی پیامبری روا میدارند که در کتاب کریمی که رهاورد پیامبری اوست؛ «رحمت»، «هدایت»، «حق»، «برهان»، «نور»، «قلم»، «حکمت»، «موعظة حسنه»، «جدال احسن»، «تعقل»، «تدبر»، «نظر»، «ایمان»، «یقین»، «علم»، «عمل صالح» و مفاهیم و حقایقی از این دست بر صدر مینشیند و این همه برای آن است که نسیم «حیات طیبه» بر جان و جهانها وزیدن گیرد.
عجبا! مرتکب جسارت به شخصیت پیامبری میشوند که اهل تورات و انجیل را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و پاکیزهها را بر آنان حلال و ناپاکها را بر آنان حرام میگرداند و بار تکلیفهای گران و بندهایی را که بر آنان بسته است از آنان برمی دارد.
به راستی آیا عقل سلیم و فطرت پاک بیحرمتی به خاتَم و خاتِم پیامبران الهی روا میدارد؟! یا حتی یک متفکر ، دانشمند و یا یک انسان معمولی؟
بی حرمتی به او یعنی بی حرمتی به همة پیامبران که بنیان گذاران تمدنهای بزرگاند و تمدن امروز با همة زیباییهایش مرهون همت و هدایت آنان است.
این پیام آور بزرگ الهی خود تمدن عظیمی را بنا کرده است که چهرههای درخشان و بزرگ و برجستهای چون سلمان و ابوذر، ابوعلی سینا و ابوریحان، ابن رشد و ابن هیثم، فخر رازی و غزالی، فردوسی و سعدی، خیام و حافظ، ابن خلدون و ابن عربی، شیخ اشراق و شیخ طوسی، خواجه نصیر الدین و صدر المتألهین، علامة حلی و علامة مجلسی، علامة امینی و علامة طباطبایی و ... به جهان عرضه داشته است که هر کدام مفخر نوع انسان به شمار میروند و در سازمان و ساختمان کاخ تمدن نقش بارز و برجستهای داشتهاند گویا نمایندگان «جاهلیت جدید» که مبتنی بر هوا و هوس است و خود کامگی و خود محوری، به دفاع از بتهای ذهنی که خود ساخته و پرداختهاند میخواهند چنان پیامبری را زندانی و آماج اتهام خویش سازند؛ بدان امید که گوشهای حق نیوش آوای آسمانی او را نشنوند و چشمهای حق بین از شوق دیدار حقیقت محمدی باز مانند.
بی گمان در چنین هنگامهای بردانشوران ، نویسندگان و هنرمندانی که برای خود تعهدی اسلامی یا انسانی قائل اند ؛ فرض از که با دانش و هنر خویش نقاب از چهرة حقیقت برگیرند و قداست قلم را پاس دارند و بشریت تشنة معنویت را بدین شریعة زلال معرفت رهنمون باشند. و امت اسلامی را که اینک در بند گزند دٍژخیمانی است که نقاب دموکراسی، لیبرالیسم، حقوق بشر و آزادی بر جهره دارند. – به وحدت و رحمت فراخوانند، وحدت با دست زدن به آن رشتة استوار و پایدار الهی که رهاورد و رسالت آن پیامبر اعظم است. و برای عزت و عظمت امت اسلام همة همت و توان خویش را به کار گیرند.
نویسد خردنامه ارجمند ز هر نوع دانش ز هر گونه پند
(نظامی)